فرشته تاریکی سیدنی شلدون
نویسنده:
تیلی بگشاو
مترجم:
الهه صالحی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
لیزا برینگ مشتاقانه به مردی که مقابلش نشسته بود، نگاه کرد. او آخرین بار سربازرس لیو را در اتاقش در بیمارستان کویین الیزابت دیده بود. در آن موقعیت چندان توجهی به آن مرد نکرده بود و حالا میفهمید که کارش اشتباه بوده است. او لیو را کوتاهقد، معمولی و مؤدب به خاطر میآورد. لیو علیرغم ناامیدیاش از اینکه لیزا حمایت پلیس را رد کرده بود، با او همچون بیمار، قربانی یک جنایت و بیوهی مردی مهم و بانفوذ رفتار کرده بود.
ولی امروز او متفاوت بهنظر میرسید. دگرگون شده بود. همین که در آن اتاق سفید و سادهی بازجویی در ادارهی مرکزی پلیس هنگکنگ پشت میزی با روکش فورمیکا نشست، صورت گرد، موهای سیاه براق و دستهای کوچکش با آن ناخنهای مرتب درست همانطور بودند که لیزا به خاطر داشت. اما رفتارش کاملاً تغییر کرده بود. چهرهی قبلاً خونسرد و آرام او انگار ناگهان زنده شده بود. دهانش شاد و سرخوش بود و برقی در چشمانش میدرخشید که لیزا تشخیص نمیداد چیست. هیجان؟ بیرحمی؟...
بیشتر
لیزا برینگ مشتاقانه به مردی که مقابلش نشسته بود، نگاه کرد. او آخرین بار سربازرس لیو را در اتاقش در بیمارستان کویین الیزابت دیده بود. در آن موقعیت چندان توجهی به آن مرد نکرده بود و حالا میفهمید که کارش اشتباه بوده است. او لیو را کوتاهقد، معمولی و مؤدب به خاطر میآورد. لیو علیرغم ناامیدیاش از اینکه لیزا حمایت پلیس را رد کرده بود، با او همچون بیمار، قربانی یک جنایت و بیوهی مردی مهم و بانفوذ رفتار کرده بود.
ولی امروز او متفاوت بهنظر میرسید. دگرگون شده بود. همین که در آن اتاق سفید و سادهی بازجویی در ادارهی مرکزی پلیس هنگکنگ پشت میزی با روکش فورمیکا نشست، صورت گرد، موهای سیاه براق و دستهای کوچکش با آن ناخنهای مرتب درست همانطور بودند که لیزا به خاطر داشت. اما رفتارش کاملاً تغییر کرده بود. چهرهی قبلاً خونسرد و آرام او انگار ناگهان زنده شده بود. دهانش شاد و سرخوش بود و برقی در چشمانش میدرخشید که لیزا تشخیص نمیداد چیست. هیجان؟ بیرحمی؟...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرشته تاریکی سیدنی شلدون